-
Limbo Lord-ch3
دوشنبه 9 فروردین 1395 16:07
سیلام یه توضیح کوچولو سن اعضا توی داستان من فرق داره وگرنه خودم میدونم سهون از همه کوچیکتره نه چن! فصل3 _دهنتو ببند! بیانکا باچهره ای ازرده به چانی خیره شد:هی!من شخصا متنفرم حتی از تصورش واقعا نیازی ندارم اینطوری دلگرمی بهم بدی" _تو واقعا میخوای اینکارو بکنی؟ _راه دیگه ای سراغ داری؟ _همه مون بریم سراغ زندگی های...
-
Limbo Lord-ch2
شنبه 7 فروردین 1395 23:06
بیاین انقدر دوستون دارم فصل دومم نوشتم گذاشتم براتون فصل2 (تمام قسمت های فصل یک در یک روزولی درمکان های مختلف اتفاق افتادن،فصل دو یک ماه بعد از اون روزه) سوز سردهوا باعث شد اشک توی چشمام حلقه بزنه بادست دستکش پوشش خیسی چشماشو گرفت ودوباره از دور به پسر خیره شد،پسر قد بلند بود موهای سیاه ولختش توی باد میرقصید،دست گل...
-
Limbo Lord-ch1/part2
شنبه 7 فروردین 1395 17:15
خب من دیشب چشام دراومدن اما چپتر یکو تموم کردم لامصبا چقدر زیادن!خب بدویین برین ادامه! جعبه ی موسیقی رو توی اینه کوبید شیشه ی نقره اندود شده(اینه)هزارتکه شد،مثل قلب وروحش،به قاب چوبی اینه که حالا خالی بود خیره شد،حداقل دیگه مجبور نبود چهره ی غمزده اش رو تحمل کنه چهره ی مملو از انزجار و بیزاری نسبت به خودش. در باز...
-
Limbo Lord-ch1/part1
جمعه 6 فروردین 1395 23:57
سلا م بکس من بالاخره فص یک و تایپیدم برین حالشو ببرین و یه چیز دیگه این اولین فیک منه پس ببخشین اگه بده اگر نظرتونم بگین ممنون میشم از ورود بی اجازه به حریم خصوصی دیگران متنفر بود و اینکه اون اتاق بهترین دوستش بود بازم فرقی نمیکرد به هرحال دوستیشون مهم تراز اعتقادات احمقانه بود،وارد اتاق شد پتوی تخت دونفره به هم ریخته...
-
Secret side_ch3
پنجشنبه 5 فروردین 1395 18:42
من ممکنه دیگه دیر به دیر بتونم بیام ولی زیاد زیاد میزارم فصل3 تمام وزرا و صاحب مقامان در اتاق جلوس نشسته بودند با اذهانی پر از سوال مثل اینکه چرا پادشاه نیمه شب همه انها را احضار کرده و تهدیدکرده هرکس نیاید به مرگ محکوم میشود؟و اگر این جلسه اینقدر مهم بود چرا خود پادشاه نیامده بود؟اصلا چکاری اینقدر مهم بود؟مقامات پچ...
-
Secret Side_ch2
دوشنبه 2 فروردین 1395 20:26
سیلام اینم از پارت 2امیدوارم خوشتون بیاد فصل2 انتظاری که دوشیزه فکرمیکرد تاابد ادامه دارد به پایان رسید،در یک بعداز ظهر تابستانی درست شش ماه پس از امدن دوشیزه به قصر ملکه ومصاحب جدیدش از خواندن شعرهای محلی بری دوره گرد-یک دورگرد که شعرهایش میان عوام محبوب بود-لذت میبردندو برخی اصطلاحات عجیب انهارا به خنده...
-
اطلاعیه
دوشنبه 2 فروردین 1395 20:16
سلام من دارم یه فک اکسو مینویسم منتها هنوز پارت اولش کاملا از چک نویس به تایپ تبدیل نشده اما فعلا تیزرشو میذارم تا به زودی پارت یکشو اپ کنم حالشو ببرین امیدوارم خوشتون بیاداسم فیکمم لیمبو لرده (ارباب برزخ)
-
Secret sideتیزر
دوشنبه 2 فروردین 1395 20:02
اینم تیزرش صاااااااااففففففف شدم تا درست شد!ببخشید اگه به قدر کافی خوب نشده
-
Secret Side_ch1
یکشنبه 1 فروردین 1395 19:23
این داستان تخیلیه نویسنده اش خودمم دردست تایپه و اینترنت هم همیشه ندارم بنابراین ممکنه یکم دیر به دیر اپ کنم اما دیرو زود داره ولی سوخت و سوز نه! امیدوارم خوشتون بیاد پوسترشم به زودی همراه تیزر میزارم براتون 1 فصل خورشید باانفجار رنگهای مسحور کننده طلوع کرددوشیزه ی جوان از خواب بیدار شد،اولین فکری که از ذهنش گذشت این...